قدرشناسی خویشدر پاسداشت و دانستن قدر و اندازه و اینکه انسان چهگونه باید قدر خویش را بداند، باید گفت لازم است انسان شخصیت خود را پاس داشته و اقدام به کاری پایینتر و بالاتر از شئونات خود نکند؛ بلکه واقعنگری را در نظر داشته باشد. با توجه به آنچه که در پرسش مطرح شده، پاسخ را در دو بخش (معنای قدر و شرح آن) ارائه میکنیم. فهرست مندرجات۱.۱ - دیدگاه فراهیدی ۱.۲ - دیدگاه شارحان نهجالبلاغه ۱.۳ - دیدگاه شارح اصول کافی ۲ - چگونگی پاسداشت قدر خویش ۲.۱ - بیان روایات ۲.۱.۱ - روایت اول ۲.۱.۲ - روایت دوم ۲.۱.۳ - روایت سوم ۲.۱.۴ - روایت چهارم ۳ - جایگاه واقعی انسان در نظام هستی ۳.۱ - روایتی از امام باقر ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - معنای قدربا تحقیقی که پیرامون واژه «قدر» صورت گرفت، میتوانیم با دلایل و شواهد ذیل، معناهایی چون «حد»، «اندازه» و «جاه» را مترادف آن بدانیم: ۱.۱ - دیدگاه فراهیدیفراهیدی در معنای قدر میگوید: «القدر، مبلغ الشیء»؛ «قدر به معنای منزلگاه نهایی هر چیزی است». ۱.۲ - دیدگاه شارحان نهجالبلاغهشارحان نهج البلاغه در شرح سخن امام علی (علیهالسلام) گفتند: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَصِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَشَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنْفَتِهِ، وَعِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ» میگویند: منظور از قدر، آن اعتبار و ارزشی است که شخص پیش خدا یا مردم و یا پیش هر دو پیدا میکند. (قدر هر مردی به اندازه همت اوست، راستی و درستیش به اندازه مردانگی اوست، و دلیری هر کس برابر عزتمنشی، و پارساییاش به اندازه غیرتمندی است). [۳]
هاشمی خویی، میرزا حبیبالله، حسنزاده آملی، حسن، کمرهای، محمدباقر، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۲۱، ص۸۶ و ۸۷، محقق، مصحح، میانجی، ابراهیم، تهران، مکتبة الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ق.
۱.۳ - دیدگاه شارح اصول کافیشارح اصول کافی در تعریف کبر میگویند: «فالکبر رفع الانسان نفسه فوق قدره بالاستطالة و التفوق علی الاقران»؛ « کبر عبارت است از اینکه انسان خودش را با خودبزرگبینی و برتریطلبی نسبت به همردیفانش، بالاتر از حد و اندازهاش قرار دهد». [۴]
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۴۵۹، محقق، مصحح، خواجوی، محمد، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
که در اینجا منظور از قدر، حد و اندازه میباشد. ۲ - چگونگی پاسداشت قدر خویشدر پاسداشت و دانستن قدر و اندازه و اینکه انسان چهگونه باید قدر خویش را بداند، باید گفت لازم است انسان شخصیت خود را پاس داشته و اقدام به کاری پایینتر و بالاتر از شئونات خود نکند؛ بلکه واقعنگری را در نظر داشته باشد. ۲.۱ - بیان روایاتدر روایات آمده است: ۲.۱.۱ - روایت اول«مَنْ وَقَفَ عِنْدَ قَدْرِهِ أَکْرَمَهُ النَّاس»؛ [۵]
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۶۲۶، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
«فردی که پا را از گلیم خود فراتر نگذاشته و به حد خود قانع باشد، مورد احترام دیگران قرار خواهد گرفت».۲.۱.۲ - روایت دوم«مَنْ أَظْهَرَ فَقْرَهُ أَذَلَّ قَدْرَه»؛ [۶]
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۶۲۳، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
«هر کسی که فقر خود را اظهار کند، قدر (کرامت) خویش را ذلیل کرده است».۲.۱.۳ - روایت سوم«مَنْ جَهِلَ قَدْرَهُ جَهِلَ کُلَّ قَدْر»؛ [۷]
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۶۴۴، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
«هر کس نسبت به شخصیت خود بیتفاوت باشد، شخصیت دیگران را نیز پاس نخواهد داشت».۲.۱.۴ - روایت چهارمامام صادق (علیهالسلام) به مفضل فرمود: «وَ قَدِ ادَّعَتْ طَائِفَةٌ مِنَ النَّاسِ هَذِهِ الْأُمُورَ فَأَبْطَلَ دَعْوَاهُمْ مَا یَبِینُ مِنْ خَطَئِهِمْ فِیمَا یَقْضُونَ عَلَیْهِ وَ یَحْکُمُونَ بِهِ فِیمَا ادَّعَوْا عَلَیْهِ [عِلْمَهُ) فَانْظُرْ کَیْفَ أُعْطِیَ الْإِنْسَانُ عِلْمَ جَمِیعِ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ لِدِینِهِ وَ دُنْیَاهُ وَ حُجِبَ عَنْهُ مَا سِوَى ذَلِکَ لِیَعْرِفَ قَدْرَهُ وَ نَقْصَهُ»؛ [۸]
مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق، مصحح، مظفر، کاظم، ص۸۲، قم، داوری، چاپ سوم، بیتا.
«نیک بنگر که چهگونه تمام دانشهایی که به سود دین و دنیای او (انسان) است، به وی داده شده است و از دیگر شناختها محروم گشته تا نقص و کمال خود را دریابد؛ زیرا این دو امر هر دو به سود اوست».۳ - جایگاه واقعی انسان در نظام هستیروشن است که منظور از شناخت حد و اندازه، دانستن جایگاه واقعی انسان در نظام هستی است که باید آن را دریابد و مورد نظرش داشته باشد. ۳.۱ - روایتی از امام باقرامام علی (علیهالسلام) در این باره فرمود: وَ قَالَ (علیهالسلام): «أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا»؛ [۹]
شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، مصحح، الصبحی صالح، ص۵۵۶، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
«برای وجود شما قیمتی جز بهشت نیست، آن را جز به بهشت نفروشید».۴ - پانویس۵ - منبعپایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «قدرشناسی خویش»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۹. |